حالامستند؛ علیرضا_سعیدی_کیاسری: دربارهی یک فیلمساز سختگیر نوشتن بسیار سخت است. فیلمنامهنویسی که خوب فیلمنامه مینوشت و فیلمنامهی خوب مینوشت. نویسندهای که به درستی اقتباس میدانست. کارگردانی که سینماییاش سند دارد و به مستندش استناد میکنند. فیلمسازی که معمار صحنه بود و پلان به پلانش گونیا و نقاله خورده و سکانس به سکانسش تراز دارد.
از ناصر تقوایی مینویسم که فیلمهایش رنگ دارد. رنگ زندگی در بوم و بری نزدیک با مردمانی آشنا که گاهی به دنبال آرامش در حضور دیگران بود و باری در پی دنیای ابری ناخدا خورشید.
تقوایی کم فیلم میساخت تا فیلم بد نسازد. ای ایران را ساخت برای آنهایی که سینمایش را ویران میخواستند و کاغذ بیخط را که سطر به سطر ناگفتهی نانوشته دارد.
دیرسالی بود تقوایی فیلم نمیساخت، یعنی نمیخواست که فیلم بسازد.او صبر پیشه کرد به امید رستگاری سینمایی که زنگار بدانگاری بر پیکرش نقش بسته و وجودش را مسخ نموده بود تا اکنون.
تقوایی پرهیزکار بود و پرهیز از کار داشت. او پرهیزکار بود که دامن خود را به ساخت فیلمی ابتر نیالود و پرهیز از کار داشت چون تن به مقراض ممیزی نداد. اینگونه است که فیلمسازی نجیب چنین شریف ماند و مدام محبوب…
روحتان در آسمانها، همپای آفتاب روشنایی، عالیجناب ناصر تقوایی!







