حالامستند؛ علیرضا سعیدی کیاسری: در نهمین سالروز درگذشت عباس کیارستمی، سینمای ایران همچنان خلأیی را احساس میکند که نهفقط حاصل رفتن یک کارگردان برجسته، که غیبت نگاهی منحصر به فرد به جهان است. کیارستمی، فراتر از مرزهای جغرافیا و سبک، سینمایی را پایهگذاری کرد که نه در قاب داستانهای پرزرقوبرق، که در مواجههی بیواسطه با حقیقت، معنا مییافت. نگاه مستندمحور او، امضای درخشانی بود بر جهانی که مرز بین واقعیت و خیال را کمرنگ میکرد.
سینمای کیارستمی بر پایه مشاهده، تأمل و فاصلهگذاری بنا شده است. او با نگاهی انسانی و بیپیرایه، زندگی روزمره را چون شعری تصویری روایت میکرد؛ شعری که نه با صنعت سینمایی، که با سکوت، مکث و لحظههای ناب زیستن سروده میشد. در فیلمهایی چون خانهی دوست کجاست؟، زیر درختان زیتون و زندگی و دیگر هیچ، کیارستمی در پی قصهگویی نبود، بلکه میخواست حقیقت را همانگونه که هست، بیگریم و بیآرایش، به تصویر بکشد.
او با الهام از مستند، اما فراتر از قواعد آن، جهان خود را ساخت؛ جهانی که شخصیتها در آن بازیگر نبودند، بلکه زندگی میکردند. مخاطب در سینمای او ناظر صرف نبود، بلکه بخشی از تجربهی زیستی فیلم میشد. روایتهای ساده، اما چندلایه، ساختاری باز و مشارکتطلب از تماشاگر، و تکیه بر مکانهای واقعی، همه و همه اجزایی بودند از این نگاه مستندمحور.
کیارستمی با فاصله گرفتن از روایتهای کلاسیک و تدوینهای پرطمطراق، نوعی واقعگرایی شاعرانه خلق کرد؛ واقعگراییای که نه در تقلید محض از واقعیت، بلکه در بازآفرینی آن با بیانی شاعرانه متجلی میشد. او میدانست که حقیقت، خود جذابترین داستانها را در دل دارد، اگر تنها بتوان به آن گوش سپرد.
در دوران پس از کیارستمی، همچنان بسیاری از فیلمسازان ایرانی و جهانی، از زبان سینمایی او الهام میگیرند. نگاه مستندمحور او، دعوتی است به دیدن دوباره جهان، با چشمانی بیپیشداوری و قلبی باز. یادش، چون فیلمهایش، زنده است؛ آرام، تأملبرانگیز و در جستوجوی حقیقت.