حالامستند؛ علیرضا سعیدی کیاسری: در هنگامه جنگ، وقتی نظم آشنا فرو میپاشد و جهان در مه ابهام و خشونت فرو میرود، ثبت حقیقت به یکی از بنیادیترین مسئولیتهای انسانی بدل میشود. مستندساز، در میانه بحران، فقط یک راوی یا تصویرگر نیست؛ او پرسشگری است در جستجوی معنا، فیلسوفی که با دوربینش به کاوش در لایههای حقیقت، اخلاق و انسانیت میپردازد.
جنگ، بهعنوان یکی از بنیادیترین بحرانهای بشری، همواره بستری برای آزمون مرزهای اخلاق، قدرت و واقعیت بوده است. در چنین بزنگاههایی، مستندسازان نقشی متفاوت از سایر فعالان رسانهای ایفا میکنند. آنها نه تنها شاهدان تاریخ، بلکه وجدانهای بیداری هستند که میکوشند حقیقت را از دل آشوب بیرون بکشند و روایت کنند.
مستندسازی در زمان جنگ، فراتر از ثبت تصویر است؛ آن، نوعی کنش اخلاقی است که در دل آن، مسئولیتهای سنگین انسانی نهفته است. تصمیم برای روشن یا خاموشکردن دوربین، انتخاب قاب، حذف یا حفظ یک صحنه؛ اینها چالشهایی اخلاقیاند که مستندساز ناگزیر از پاسخدادن به آنهاست.
در چنین فضایی، مستندساز نه تنها تصویرگر رنج انسان است، بلکه باید نسبت خود را با آن رنج تعریف کند. آیا بازنمایی درد، تسکین است یا تشدید؟ آیا تصویر میتواند منجر به آگاهی شود یا صرفاً شوکی گذرا در فضای اشباعشده از اطلاعات باقی میماند؟ پرسشهایی از این جنس، بخش جداییناپذیر فلسفه مستندسازی در موقعیت جنگی هستند.
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که هیچ تصویری، بیطرف نیست. حتی مستند، با همه اعتبار حقیقتگرایانهاش، حامل چشمانداز، نیت و سلیقه است. اما آنچه مستندساز را از سایر رسانهگران متمایز میکند، تلاش او برای نزدیکشدن به هستهای انسانیتر از واقعیت است، آن بخشی که در لابهلای آمار، شعارها و تبلیغات گم میشود: تجربه زیسته انسان در مواجهه با خشونت.
در واقع، مستندساز جنگی، در نسبت با روایتهای رسمی، گاه همانند فیلسوفی عمل میکند که حقیقت را نه در اسناد حکومتی یا بیانیههای نظامی، بلکه در نگاه کودک آواره، صدای مادر داغدار یا سکوت ویرانی جستوجو میکند.
مستندسازی در زمان جنگ، نه صرفاً برای امروز که برای آینده است. برای آنکه فراموش نکنیم، برای آنکه یادآور شویم، و برای آنکه بهعنوان انسان، در برابر رنج و حقیقت بیتفاوت نمانیم.
در جهانی که روایتها مدام بازنویسی میشوند، گاه یک قاب مستند میتواند سندی ماندگار از حقیقتی باشد که شاید تاریخ، میل به حذف آن دارد.