به گزارش حالامستند؛زینب تبریزی کارگردان مستندهای «والسی برای تهران» و «تمام چیزهایی که جایشان خالیست» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی که این روزها در فیلیمو به اکران آنلاین درآمده است، درباره این اتفاق گفت: اکران آنلاین و حضوری یا عمومی مستند میتوانند مکمل یکدیگر باشند که باعث جذب مخاطب بیشتری میشود، البته نمیتوان تفاوت چندانی برای این ۲ گونه اکران قائل شد اما مزیت اکران حضوری این است که فیلمساز میتوانند پس از نمایش فیلم، مستقیما با مخاطب صحبت کند و ارتباط واقعیتری به نسبت تماشاگر آنلاین شکل میگیرد. پیش از این برای اکران آنلاین مستندهایم اقدام کرده بودم اما با مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثل تغییر نام فیلم «والسی برای تهران» به بهانه خارجی بودن آن مواجه شدم و نتوانستم کاری از پیش ببرم به همین دلیل از پخش این مستندها در فیلیمو بسیار متعجب و خوشحال شدم. اتفاق خوبیست که مستندها در اختیار عموم مردم قرار گیرند، هرچند ممکن است تا وقتی به سبد تماشای مردم اضافه میشوند، طول بکشد اما باز هم اتفاق خوب و مثبتیست تا پلتفرمها جدا از سودآوری، کالای فرهنگی متفاوتتری را عرضه کنند. امیدوارم این اتفاق تداوم داشته باشد و هر سال شاهد اکران مستندهای بیشتر باشیم.
او ادامه داد: تاثیر پخش فیلم در پلتفرمهای غیرتخصصی سینمای مستند مثل فیلیمو که عامه مردم در آن به تماشای فیلم میپردازند، منوط بر تبلیغات است تا مردم بدانند که مستند نیز در دسترسشان قرار دارد و میتوانند جدا از هر محتوای دیگری به تماشای آنها نیز بپردازند؛ نیاز است که مردم بدانند هر مستند چه موضوعی دارد و مانند دیگر محتواهای داستانی با آنها آشنا شوند. بهطور کلی تربیت کردن مردم به تماشای مستند پروسهای دارد که باید روی آن کار شود، این کار ملزم استمرار و تداوم در پلتفرمها برای پخش گونههای مختلف مستند است تا مردم انتخاب کنند که کدام ژانر را ببینند و مخاطب جدیتر این فضا شوند.
این کارگردان درباره ایده ساخت «والسی برای تهران» تاکید کرد: ایده ساخت «والسی برای تهران» از علاقهمندیام به مطرح شدن موسیقی خیابانی، در دورهای از باز شدن فضای فرهنگی کشورمان رخ داد. آن زمان موزیک ویدئوهای این هنرمندان در فضای مجازی دست به دست میشد و پیش از آن هم ۲ مستند شهری ساخته بودم که درباره مسائل جوانان و هنر یا ورزشی که در فضای شهری ارائه میدادند، بود. همان زمان و طی تحقیقات اولیهای که درباره موسیقی خیابانی داشتم، با کاراکتر فیلم یعنی مهرداد مهدی آشنا شدم؛ او نوازنده آکاردئون بود، در خیابان نوازندگی میکرد و ویدئوهایش پربازدید شده بودند. بعد از صحبتهای اولیه، او با حضور در مستند موافقت کرد و بهعنوان سوژه محوری این فیلم انتخاب شد. همچنین همزمان با پرداختن به زندگی او، با دیگر نوازندگان خیابانی که در تهران کار میکردند، آشنا شدیم.
تبریزی افزود: آن زمان که من این فیلم را ساختم، موسیقی خیابانی بسیار در سطح شهر تهران مطرح شده بود اما رفته رفته، با زیاد شدن محدودیتها، دستگیر شدن این هنرمندان و مهاجرت بسیاری از آنها، موسیقی خیابانی کمرنگتر شد؛ هنرمندان اجازه کار ندارند و اگر هم الان کسی مشغول به این کار است، با اجازه مغازه یا فروشگاهی و برای تبلیغ فعالیت میکند اما ویژگی افراد حاضر در مستند «والسی برای تهران» این بود که به اجرای موسیقیای متفاوت با موسیقی پاپ میپرداختند یعنی هنری جدید را به گوش مردم میرساندند که متفاوت بود و بسیار مخاطب داشت اما متاسفانه جلوی آنها گرفته شد.
این مستندساز درباره آینده سوژه فیلم خاطرنشان کرد: مهرداد مهدی چند سال بعد به دلیل بسته شدن صفحه مجازیاش که ناشی از پخش ویدئوهایی بود که از اجرای خود داشت، به نوازندگی صحنه روی آورد و در قالب کنسرتهای شخصی به فعالیت میپرداخت یعنی فضای بیرون و خیابان از بسیاری از این هنرمندان گرفته شد که فکر میکنم نوعی رویکرد و سیاست بود.
این کارگردان درباره مخاطبان مستند خود تصریح کرد: «والسی برای تهران» چون به موسیقی میپردازد و فضای آن حول محور چند جوان میچرخد، میتواند برای بسیاری از افراد مناسب باشد، بهخصوص کسانی که دغدغه جوانان و موسیقی دارند یا در این حوزهها به پژوهش میپردازند، میتوانند مخاطب این فیلم باشند.
کارگردان «تمام چیزهایی که جایشان خالیست» در بخش دیگری از صحبتهایش درباره چگونگی ساخت این مستند مطرح کرد: به پیشنهاد شخصی قرار بود که به یک موسسه حمایت از سرطان پستان سر بزنم تا درباره این سوژه تحقیقاتی انجام دهم. در همین راستا و در طی یک جشن، با «جمیله» که یکی از بهبودیافتگان سرطان بود، آشنا شدم، آنها برخلاف همه مشکلاتی که از سر گذرانده بودند، روحیه بسیار بالایی داشتند که این مساله برای من جالب توجه بود. آشنا شدن با «جمیله»، چند جلسه صحبت و تحقیقی یک ماهه، من را به شکل متفاوتی از روایتی که قصد داشتم، رساند؛ تصمیم گرفتم در این مستند فقط از جنبه بهبودیافتگان به قضیه نگاه نکنم و به زندگی کسانی بپردازم که بر خلاف مبارزهای که داشته، به دلیل این بیماری از دنیا رفتهاند.
او ادامه داد: با یکی از دوستانم صحبت کردم و گفتم که به دنبال کاراکتری میگردم که به دلیل سرطان پستان از دنیا رفته باشد تا بتوانم روایت مستند را براساس این شخص پیش ببرم، او نیز گفت یکی از اقوامشان به دلیل این اتفاق از دنیا رفته، همسرش او را بسیار دوست داشته است و از بسیاری از لحظات زندگیاش عکس و فیلم دارد، به این ترتیب با «مهناز» آشنا شدم. روایت مستند «تمام چیزهایی که جایشان خالیست» بدین شکل پیش رفت که زنی از دنیا رفته و آن زن به شکل یک روح و بهصورت اول شخص، داستان زندگی خود را روایت میکند، در همین راستا نیز با «جمیله» و بخشهایی از زندگی این فرد که بهبود یافته است نیز آشنا میشویم.
تبربزی درباره نظراتی که درباره این مستند دریافت کرده است، گفت: یکی از نقدهایی که به مستند «تمام چیزهایی که جایشان خالیست» گرفته شد این بود که میگفتند بسیار ناامیدانه به مساله سرطان پستان پرداختهای و آدمها حس امیدواری را از آن دریافت نمیکنند اما باید بگویم فیلمهای بسیاری در حوزه سرطان ساخته میشوند که به بهبودیافتگان، شیوههای مبارزه و انگیزههایشان به زندگی میپردازند، اگر من نیز میخواستم در این مستند، فقط به بهبودیافتگان بپردازم، بسیار زیبا و انسانی بود اما گاهی باید واقعیتهای مطلق بیماریای مثل سرطان پستان را هم نشان دهیم، باتوجه به اکران هنروتجربهای که داشتیم، فکر میکنم این رویکرد موفقیتآمیز بود. امیدوارم این مستند در اکران آنلاین هم به موفقیت برسد.
کارگران «سلاطین خیابانها» از واکنش خانواده سوژه پس از تماشای مستند گفت: خانواده «مهناز» هنگام تماشای این فیلم بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند؛ همسر او بسیار دوست داشت که به وسیله این مستند، یادگاریای از «مهناز» باقی بماند و خانواده خود، همسرش، پسرش و حتی خانواده «جمیله» همکاری کاملی با ما داشتند، همه با روی باز از من استقبال کردند و نیازی به راضی کردن کسی نبود. وقتی که فیلم را هم دیدند، بسیار متاثر شدند.
او در پایان و در پاسخ به این پرسش که فکر میکند ساخت این مستند چقدر میتواند در آگاهیبخشی نسبت به بیماری سرطان پستان موثر باشد، تاکید کرد: قطعا هدف من از ساختن این مستند، آگاهیرسانی نسبت به این بیماری بوده است، البته نمیتوان گفت که یک فیلم به تنهایی میتواند از پس این مسئولیت برآید، قطعا فعالیت موسسات و نهادهای حمایتکننده در این آگاهیرسانی بسیار تاثیرگذار بودهاند و هرچه فیلمهای بیشتری درباره اینگونه بیماریها ساخته شود و در فضای مجازی منتشر شوند، به آگاهی مردم نسبت به بدن خود، کمک بیشتری میکند. البته فکر میکنم طی سالهای اخیر و در فضای شهری این آگاهی از سوی فضای مجازی، اتفاق افتاده است اما استمرار در این آگاهیرسانی میتواند به یک خانم در روستا که قدرت صحبت درباره بدناش را ندارد، کمک کند چراکه کماکان یکی از بزرگترین مشکلات ما در مقابله با سرطان پستان و دیگر بیمارهای زنانه، شرم از صحبت کردن درباره بدن زنهاست.