حالامستند؛ در اهمیت سینمای مستند همین بس که اساساً نطفه سینما با یک فیلم مستند بسته شد. آنچه برادران لومیر در فیلم «ورود قطار به ایستگاه» به نمایش گذاشتند، تصویری از واقعیت اجتماعی بود و درواقع تاریخ سینما با فیلم مستند آغاز شد. گرچه هدف آنها از تولد سینما، تولید سرگرمی بود اما سیر تحولات سینما به سمت آگاهی پیش رفت تا سینما ـ بهویژه سینمای مستند ـ در مسیر آگاهی با واقعیت، نمایش، روایت و تفسیر آن گره بخورد. از این حیث تحولات اجتماعی هم بر سینما، هم در سینما بازتاب داشت. اولی موجب رشد خود سینما بهمثابه یک هنر-صنعت بود و دومی، سینما را به ابزار و رسانهای مهم در بازتاب و بازنمایی تحولات اجتماعی حائز اهمیت کرد. جایی که جادوی تصویر با ارائه جلوهای از حقیقت به یکدیگر گره خوردند تا سینما، ابزاری برای روشنگری و ارتقای کیفیت دانش و آگاهی مخاطب و جامعه شود. با این حال خود سینمای مستند هم بهتدریج صاحب گونههای مختلف شد. گرچه تا سالها مردم ما سینمای مستند را با مجموعه «راز بقا» مترادف میدانستند اما سینمای مستند تنها به مستندهای زیستمحیطی و حیاتوحش محدود نمیشود، بلکه گسترهای از مسائل، پدیده و رخدادهای اجتماعی، به سوژه مستندسازی تبدیل شده و حالا بسیاری از مردم ما چیزی به اسم مستند اجتماعی را میشناسند. مستندهای اجتماعی، بازنماییای از واقعیت هستند که از دریچه دوربین برای مخاطبان روایت میشوند. این واقعیتها هرچند با واسطه و از نگاه کارگردان به تصویر درمیآیند اما اغلب نگاهی فراتر از نگاه عموم مردم به جامعه دارند. نگاه مستندساز اجتماعی نگاه نقدآمیزی است که به قصد اصلاح و نشان دادن کاستیها و معضلات بخشی از جامعه که معلول برخی نارساییهاست دوربین به دست گرفته است. او با دوربینش جنبههایی را به تصویر میکشد که یا کمتر موردتوجه قرار گرفتهاند یا از چشم همه غیر از خود مستندساز به دور مانده است. مستندهای اجتماعی علاوه بر نگاه منتقدانه، پژوهشمحور نیز هستند و در بسیاری موارد این قابلیت را دارند که مورد استناد پژوهشگران اجتماعی و طرحهای آکادمیک قرار بگیرند. جامعهشناسان و مردمشناسان امروزه مستندهای اجتماعی را
بهعنوان بخش مهمی از منابع تحقیقاتی خود در نظر میگیرند و حتی گاهی بسیاری از مستندها مبنای یک پژوهش علمی میشود. درواقع اگر در نظریههای سینمایی دلیل علاقه مخاطبان به سینمای داستانی را لذت از تماشا عنوان میکنند، دلیل تماشای سینمای مستند به لذت انسان از کسب دانش نسبت داده میشود. رابطه فیلمسازان مستند با واقعیت اجتماعی را میتوان به دو دسته تفکیک کرد؛ آنان که انعکاس واقعیت اجتماعی به شکلی عینی را امکانپذیر دانسته و گروهی که واقعیت اجتماعی را تنها تصویری بازنماییشده یعنی ذهنی محسوب میکنند. فارغ از مباحث تئوریک و نظری درباره گونهشناسی سینمای مستند و ویژگیهای هرکدام به نظر میرسد آنچه ضرورت توجه بیشتر به سینمای مستند بهویژه مستندهای اجتماعی را در تاریخ معاصر و اکنونیت ما ضروری میسازد، وضعیت تاریخیای است که در آن بهسر میبریم که بیش از هر زمان دیگری با مسئله بحران گره خورده است. ما درگیر انواع بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی بحرانهای فردی و روانی هستیم که مستندهای اجتماعی میتواند در بازتاب آن نقش محوری و میانجی داشته باشد. به این معنا که به طرح و روایت دلایل و ریشههای بحران پرداخته تا دستکم جامعه را نسبت به بحرانهای خودش دچار شناخت و آگاهی جمعی کند. بدون آگاهی و فهم بحران نمیتوان از آن عبور کرد و یکی از بهترین ابزارهای شناخت بحران، بدون شک سینمای مستند بهویژه مستندهای اجتماعی است که میتواند روایتگر درد باشد و راهی به درمان بیابد. برای تحقق این مهم ابتدا سیاستگذاران سینمایی و فرهنگی ما باید به درک درست از سینمای مستند و کارکردهای آن برسند و با برچسبهایی مثل سیاهنمایی بر سانسور و ممیزی، مستندسازان را با دستاندازهای تولید مواجه نکند. بدیهی است سینمای مستند اجتماعی صرفاً روایت نارساییها و ناکارآمدیها نیست اما صرف ساخت مستندهای همسو با سیاستهای دولت، آن را به ابزاری پروپاگاندایی تبدیل میکند. آنچه روح مستند اجتماعی است رویکرد انتقادی آن در پرداخت و پردازش سوژه و نقد و تحلیل رخدادهای اجتماعی است. اگر زبان نقد و بیان انتقادی مستندهای اجتماعی را از آن بگیریم، درواقع جلوی واقعگرایی و حقیقتجویی را گرفتهایم. جامعه امروز ما به حقیقتگویی و شفافیت نیاز دارد تا بتواند وضعیت موجود را چنانکه هست به تصویر بکشد و راهی به راهحل پیدا کند. جامعه و واقعیتهای آن را میتوان در آینه مستند به تماشا نشست؛ هرچه این آینه شفافتر باشد، بیشتر میتواند شفابخش باشد.