حالامستند؛ نام یزد برای هر ایرانی بهویژه آنان که رگ و ریشه کویری دارند، یعنی هویت، اصالت و دیرینگی. یزد پا بر خاک کویر دارد، کویری که طبیعتش زیبا و در عین حال هولانگیز و یادآور رنج است، رنجی که اجداد ما به جان خریدند تا از دل خاک به آب و حیات دست یابند و از نیستی نجات یابند.
ایساتیس در عصر سرعت و آهن و تکنولوژی به روایتی از عناصر اربعه، آب، باد، خاک و آتش پرداخته تا برای دقایقی به تاریخ پرافتخار خود سفر کنیم، همراه اجداد سختکوشمان از دل خاک با هوش و تلاش، آب بیرون کشیم، آبادی بسازیم و با تسخیر باد، خاک، آب و آتش در حد کمال طبیعت مهربان را وام بگیریم برای زندگی آسانتر و شیرینتر آیندگان. «این داستان سفر است. سفری به درازای هزاران سال در دل کویر بی آب و علف، در مرکز این سرزمین کهن. روایتی که راویانش آب، باد، خاک و آتش هستند. این آشنایان ناآشنا، پس گوش دل بسپار که شرحی شنیدنی است.»
یکی از نکات جالب توجه «ایساتیس» استفاده از زبان شاعرانه و عنصر روایت و جاندارانگاری است.
راوی این فیلم چهار عنصر حیات هستند که نمادی از یک اتحاد و همبستگی در طبیعت برای ادامه حیات است و شاید بتوان گفت همزیستی مسالمتآمیز ادیان و مذاهب گوناگون در شهر مذهبی و کهن یزد تاسی و توجه به همین نظم و پیوند زیبا و اساطیری است. آب، باد، خاک و آتش دست به دست هم دادهاند تا زندگی انسان جاری و ساری باشد در دل کویری خشن، هولناک و طاقتفرسا. در آیینهای باستانی هم ایزدی که صاحب و پدیدآورنده چشمهها بود در آسمان با آناهیتا الهه آبها ازدواج کرده بود. این موضوع نشان میدهد که در تمدن و فرهنگهای مختلف همیشه آب جایگاه والایی داشته است چون حیات هر چیزی به آن وابسته است.
یکی از سکانسهای زیبای این مستند آداب و رسوم عروسی قنات است. قناتی که رگ تپنده و مایه حیات ساکنان کویر بوده و اگر بیآب میشده زنی را به صورت نمادین در آیین و رسمی عروسش میکردند به این امید که قنات نر همسرش را تا زنده است بیآب و تشنه نمیگذارد و سهم اهالی روستا از این ازدواج آب و ادامه حیات خواهد بود و این جشن معمولاً اواخر اسفند و اوایل بهار یعنی وقتی که اهالی دیگر از آب قنات ناامید میشدند اجرا میشد.
و در قسمتی از فیلم از زبان باد اشارهای به معماری کهن یزد شده که چگونه باد وحشی و تسخیرناشدنی در بادگیرهای منازل یزد به نسیمی دلکش مبدل میشود و روح و جسم مردم کویر را نوازش میدهد. باد راوی میشود دوربین را با خود همراه میکند و ما با اشاره و حرکت باد وارد بادگیر و از آنجا حیاط خانهای میشویم که با آرامش و امنیت زنان دور هم جمعشدهاند و بساط آش و لطیفه و خنده برپاست.
این فیلم ما را همراه کبوتران خسته و در راه مانده به کبوترخانههای مرتفع با معماری شگفتانگیز میبرد. قطر مجراهای ورودی برج به گونهای ساخته شده که فقط کبوترها میتوانند وارد آن شوند و امکان ورود پرندگان شکاری وجود ندارد.
این مستند از همزیستی باد، آب، باد و خاک به زیبایی به صلح و زندگی مسالمتآمیز ادیان مختلف در یزد پرداخته و نمادهای پرستش در سنگنگارهها و نقوش مختلف را به تصویر کشیده و نشان داده چگونه در شهر منارهها، گنبدها و بادگیرها نمادهای پیروان ادیان مختلف اکرام میشوند. این مستند نگاهی به آتشکده یزد و دخمههای زرتشتیان دارد و نیز ما را به تماشای اماکن مقدس و مذهبی کلیمیان دعوت میکند. دخمه نوعی گورستان مربوط به دین زرتشت و فضایی سرد و خاموش است که مدفن زرتشتیان در گذشته به شمار میرود و در دل کوهی در مجاورت شهر قرار گرفته است.
زیارتگاه «چک چک» یا «چکچکو»، یکی از مهمترین زیارتگاههای زرتشتیان است که به عنوان نمادی از اتحاد جامعه زرتشت و برایش افسانههای زیادی ساختهاند. از جمله برخی اعتقاد دارند وقتی شهربانو دختر یزدگرد این شهر را ترک میکرد برای آخرین بار نگاهی به آن انداخت و از اشک چشمانش چشمهای روان شد که صدای چک چک قطرات آن یاد شهربانو را زنده نگه میدارد. بیننده «ایساتیس» برای لحظاتی این فرصت را پیدا میکند که در فضای رازآلود بودن این زیارتگاه، محو جذابیت معماری آن در دل کوهی وسط بیابان شود.
این شهر زیبا و کهن در عین حال دارالمسلمین و شیعهپرور است و ایساتیس به زیبایی بیننده را با مراسم باشکوه تاسوعا و عاشورای حسینی در یزد و مراسم نخلگردانی همراه میکند.
آنچه یزد را با وجود همه این ظرفیتها، از تمام کشور و شاید از تمام دنیا متمایز کرده، هم زیستی مسالمت آمیز میان پیروان ادیان الهی است به طوری که وجود کنیسهها، آتشکدهها و مساجد و حسینیهها و سایر اماکن مذهبی در کنار همدیگر، اسناد گویای تاریخی بر این همزیستی هستند. بیننده «ایساتیس» ابتدا محو زیبایی عظمت و زیبایی مسجد باشکوه جامع کبیر میشود و سپس با وجد و حیرت میبیند پشت به پشت مسجد جامع کبیر، کنیسه یهودیان قرار گرفته است که شاید در کمتر جایی از جهان در دل کنیسه یهودیان، نوای اذان به گوش برسد.
خاک و باد، این راویان صدیق و همراه، بیننده «ایساتیس» را با خود به دیدار عقاب کوه نیز میبرند که جزو منحصربهفردترین ارتفاعات ایران است و شاید در جهان هم نتوان همانندش را یافت. عقابی غول پیکر و سنگی که نه تنها از نمای روبهرو بلکه از پشت سر نیز مانند یک عقاب هشیار است که میتواند نمادی باشد از اقتدار و هوش مردم سرزمین یزد.
نمایی از «ایساتیس» نیز مادری را پشت دار قالی نشان میدهد که طرح گل و ماهی را زینببخش هنر دستش میکند و مادربزرگی که برای نوزاد این مادر لالایی میگوید:
لالالا گل پونه
گدا آمد در خونه
یه نان دادم بدش اومد
دونان دادم خوشش اومد
خودش رفت و سگش اومد
در این فیلم ابتدا هر مکان ترسیم میشود و سپس از مکان فراتر میرود و در مخاطب در فضایی شاعرانه و مملو از تخیل آزاد و رها میشود.
و تاثیرگذارترین و زیباترین سکانس این فیلم را زمانی میدانم که سرو ابرکوه رخنمایی میکند. نماد سرو به عنوان یکی از نمادهای مهم در ایران باستان شناخته میشود و سرو ۴۵۰۰ ساله ابرکوه درختی همیشه سبز است و خود بهترین راوی و گواه تاریخ پرفراز و نشیب مردم سختکوش آن دیار به حساب میآید که نمادی از زندگی و زیبایی است.
«ایساتیس» چه به موقع ساخته شد تا به ما گوشزد کند که مبادا با صنعتیشدن و افزایش آلایندههای کارخانهها هارمونی یزد بر هم ریزد و با جفا بر آب و خاک، مام زمین بیتاب و شهر یزد خالی از سکونت شود.
نجمه شمس